هوش عامل مهم و وجه تمایز انسان با سایر موجودات زنده، در تلاش برای سازگار شدن با محیط است [۶]. هاوارد گاردنر، روانشناس معاصر، با طرح این معنا که هوش دارای انواع شکلها و مظاهر گوناگون است و تأکید بر این واقعیت که انسانها دارای هوشهای متفاوت هستند، مبدأ تحرکات نظری و عملی گستردهای در بعضی نظامهای آموزشی در جهان شد که با تکیه بر مفهوم هوشهای چندگانه، در جهت ایجاد تنوع و گوناگونی در برنامههای آموزشی خود گام برداشتهاند [۵].
گاردنر برای نخستین بار در سال ۱۹۸۳، با انتشار کتابی با عنوان «چارچوبهای ذهن: نظریه هوشهای چندگانه»، با تعریفی از هوش، مبنی بر آنکه هوش توانایی خلق محصول مؤثر، یا خدمت باارزش در یک فرهنگ است، با به چالش کشیدن تبیین مرسوم از هوش، هشت گونه متفاوت هوش را مقولهبندی کرد. نظریه گاردنر الزاماً به هشت هوش یا هشت توانایی محدود نمیشود. در ادامه به اختصار به توصیف هوشهای چندگانه در افراد میپردازیم.
۱. هوش کلامی- زبانی: این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمهها و زبان. مهارتهای افراد دارای هوش زبانی عبارتاند از: گوش کردن؛ صحبت کردن؛ نوشتن؛ قصهگویی؛ توصیف کردن؛ آموزش؛ استفاده از شوخی؛ صرف و نحو و معنی کلمهها؛ حفظ اطلاعات؛ متقاعد کردن افراد [۶].
۲. هوش منطقی- ریاضی: شامل توانایی کشف الگوها، ارائه دلایل قیاسی و تفکر منطقی است. برخی مهارتهای این هوش عبارتاند از: حل مسئله؛ تقسیمبندی و طبقهبندی اطلاعات؛ کار کردن با مفاهیم انتزاعی و درک رابطههای آنها با یکدیگر؛ بهکار بردن زنجیرههای طولانی از استدلالها برای پیشرفت؛ کار کردن با شکلهای هندسی [۳ و ۴].
۳. هوش بصری- مکانی: آذرفر به نقل از گاردنر میگوید: این توانایی به فرد امکان خلق ماهرانه تصویرهای ذهنی را به منظور حل مشکلات میدهد. برخی مهارتهای افراد دارای هوش بصری- مکانی عبارتاند از: حس جهتیابی خوب؛ ساختن؛ خواندن و نوشتن؛ درک نمودارها و جدولها؛ طراحی، نقاشی و دستکاری تصویرها؛ تفسیر تصویرها [۱و ۲].
۴. هوش حرکتی- جسمانی: عبارت از استفاده از بدن و سیستمهای ادراکی و مکانیکی مغز در حل مسائل و شامل توانایی فهم دنیا از طریق بدن است. برخی مهارتهای افراد دارای هوش حرکتی- جسمانی عبارتاند از: ورزش؛ آزمایشهای دستی؛ ایفای نقش؛ استفاده از دستها برای خلق کردن؛ بیان احساسات از طریق بدن [۳].
۵. هوش میانفردی: شامل توانایی فهم و درک تفاوت میان روحیهها، احساسها، هیجانات و فهم افراد است. مهارتهای افراد دارای هوش میانفردی عبارتاند از: دیدن چیزها از نظر دیگران؛ گوش کردن؛ فهم حالتها و احساسات دیگران؛ ارتباط زبانی و غیرزبانی؛ حل آرام تضادها؛ بنا نهادن ارتباط مثبت با دیگران [۳ و ۱۱].
۶. هوش درونفردی: عبارت است از فهم و بیان احساسات درونی، دانستن اینکه چه کسی هستید و چه کارهایی میتوانید انجام دهید، و داشتن بصیرت نسبت به احساسهای خود در همان لحظهای که روی میدهند. مهارتهای افراد دارای هوش درونفردی عبارتاند از: شناخت تواناییها و ضعفهای خود؛ بازتاب دادن و تحلیل کردن از خود؛ آگاهی از حالات درون خویش؛ آرزو کردن و رویاپردازی؛ دانستن نقش خود در ارتباط با دیگران [۶].
۷. هوش موسیقایی: این توانایی استفاده از صدا را در وسیعترین حوزه ممکن میسازد. مهارتهای افراد دارای هوش موسیقیایی عبارتاند از: آواز خواندن؛ نواختن ادوات موسیقی؛ تشخیص تن صدا؛ انشای موسیقی؛ حفظ ملودیها؛ فهم ساختار و ریتم موسیقی.
۸. هوش طبیعتگرا (هوش محیطی): مهارت در شناخت گونههای متفاوت گیاهان و جانواران و محیط فردی، از پدیدههای طبیعی گرفته تا شکلهای غیرزنده. این افراد از افراد دیگر الگو میگیرند و به باغبانی، بازی با حیوانات اهلی، و جستوجو در طبیعت علاقهمندند. برخی مهارتهای آنها عبارتاند از: تشخیص گونههای گیاهی و حیوانی و سایر گونههای طبیعی؛ شناسایی گونههای مشابه و درک شباهتها و تفاوتهای آنگونهها [۶].
نظریه هوشهای چندگانه در فرایند یاددهی- یادگیری
معمولاً در کلاسهای سنتی با دانشآموزان بهصورت یک گروه مشابه برخورد میشود و تمرینات مشابهی به همه دانشآموزان میدهند و انتظار هم دارند که در زمان یکسان، جواب مشابهی بدهند. از دانشآموزان انتظار میرود طی یک زمان محدود و یکسان، دانش ارائهشده به وسیله معلم را فرا گیرند. غالباً دانش رسمی با استفاده از زبان و تحلیل ریاضی منطقی ارائه میشود و به وسیله روشهای محدود و آزمونهای مکرر، مورد ارزیابی قرار میگیرد که به موجب آن، بهترین نمره به دانشآموزی اختصاص داده میشود که بالاترین توانایی را برای محفوظات دارد [۴].
از نظر گاردنر، هوشهای چندگانه میتوانند نقش زیادی در یادگیری و آموزش دانشآموزان بهخصوص در کلاس درس داشته باشند [۹]. آگاهی از نظریه هوشهای چندگانه معلمان را برمیانگیزد تا روشهای متفاوتی برای کمک به همه دانشآموزان کلاسشان بیابند. به اعتقاد گاردنر، اساس نظریه هوشهای چندگانه محترم شمردن تفاوتهای افراد، تنوع و فراوانی روشهای یادگیری و شیوههای ارزیابی این روشها، و اثرات مثبت توجه به این تفاوتهاست. کارشناسان تعلیموتربیت میکوشند از این نظریه به صورت کاربردی بهره بگیرند و برنامههای آموزشی را براساس آن پایهریزی کنند [۱]. بهطوری که اکنون مدرسههای بسیاری در سراسر دنیا، مبتنی بر این نظریه تأسیس شدهاند (مدرسههای MI) و فراگیرندگان را براساس نظریه هوشهای چندگانه آموزش میدهند.